جان اتوی در یک پالایشگاه در آلاسکا به پیشه ی کشتن گرگ‌های خاکستری ، که مزاحم کارکنان می شوند اشتغال‌ دارد. او که همسرش را از دست داده تصمیم به خودکشی می‌گیرد ، ولی از تصمیمش پشیمان می‌شود. روز بعد او با شماری از کارکنان استخراج‌کننده ی نفت سوار هواپیما می‌شود تا به منزل بازگردند ، ولی هواپیما سقوط می‌کند و فقط تعدای اندک که اتوی هم یکی از آنان است زنده می مانند. حال بازماندگان خود را در احاطه ی سرما و گرسنگی می‌یابند ، ولی آنها به زودی می فهمند که مشکل بزرگتری دارند و آن مشکل وجود گله‌ای از گرگ های بی رحم است و…

After their plane crashes in Alaska, six oil workers are led by a skilled huntsman to survival, but a pack of merciless wolves haunts their every step.